علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

بهار در پاییز

خاطره ای بد

با اینکه ذوق و شوق  فراوون برای رفتن به مهد و بازی با دوستای جدید داشتی اما اون روز طوری دیگه ای گذشت... صبح زود بیدارت کردم و مختصر صبحونه ای با هم خوردیم و کیف مهد رو با هم  آماده کردیم و راهی شدیم همراه مادرجون و آقا جون و بابایی مهربون وقتی رسیدیم خیلی خوشحال بودی و بازی میکردی منم کمی پیشت موندم و رفتیم با بابایی به اداره ... قرار شد مادر جون هم کمی اونجا بمونند و بعدش برن خونه هنوز یک ساعتی از اومدنم نگذشته بود که از مهد بهم زنگ زدن که علی اصغر جون خیلی بی تابی میکنه و شما زودی بیاین اینجا من دیگه اون لحظه نمیدونم خودمو چه جور رسوندم به مهد وقتی رسیدم صدای گریه هاتو که میشنیدم دیگه پاهام شل شده بود اومدم کنارت و ب...
19 مهر 1393

آتش نشانی

روز آتش نشانی ... مانور آتش نشانها و ... علی اصغر علی اصغری که به قول خودش عاشق اتش نشان هاست و میخواد آتش نشان بشه بعد از تمام شدن مانور چندتا عکس یادگاری با آتش نشان ها و ماشین آتش نشانی انداختی که شد خاطره ای فراموش نشدنی برات ...
19 مهر 1393
1